دنیای من ....


کاش که من رنگ آبی فیروزه ای بودم...

+4

ساعت یک ربع از 12 گذشته و من شروع کردم به تایپ کردن توی اتاق تاریک زود باید بنویسم چون خواهرم میاد توی اتاق و باز غرغر میکنه که

نمیتونه بخوابه پشت کنکوریه و هزار جور ناز و ادا منم درکش می کنم...وقتی میگه که پس تو کی میری اتاق مال من بشه حق هم داره من که

همه اش توی این اتاقم...بگذریم :) امروز مستر رو دیدم بعد کلی وقت ^___^ چقدر دلم واسش تنگ شده بود چقدر حرف داشت که بزنه بهم

نزدیک یک ساعت فقط گفت و گفت و گفت من فقط نگاش میکردم گاهی اصلا فکرم به حرفاش نبود فقط نگاش میکردم که چقدر دوسش دارم بعد

 به خودم می اومدم و میگفتم لی لی آدم باش داره حرفای مهمی میزنه همیشه توی دلم قربون صدقه اش میرم اما جلو روش نمیگم که لوس نشه

 شاید وقتی رفتیم سر خونه زندگیمون بگم که چقدر دوسش دارم اما الان نمیگم گفت که ممکنه روزای سختی رو بگذرونیم درکم کن عزیزم ممکنه

که دو یا سه روز اصن نشه که بحرفیم یا کلا سخت تر از این ببینیم همو خیلی توی دلم غصه خوردم یعنی لعنت به هر چی پول!!!! همه ی دنیا رو

گرفتار کرده آخه خدا جون ما که کلا همو نمی بینیم یعنی از این هم کمتر!! امروز ظهر که زنگ زد و گفت عصر میام رشت داشتم بال در می آوردم

فوری زنگ زدم به مدیرمون و گفتم میشه مرخصی بگیرم با حالت مظلومیت که قبول کنه که گفت باشه !!! مدیرمون زن خوبیه خیلی دوسش دارم

گاهی اوقات خیلی رفتاراش و حرفاش یهم کمک میکنه دختر جدی ایه اما عادل و منصف بی انصاف نیست اصلا :) خلاصه امروز سیل بود اینجا انگار

 که شلنگ آب رو گرفته بودن روی ما بعد از مرخصی وقتی که بابا رفت مغازه به مامان گفتم که مرخصی گرفتم که برم بیرون گفت توی این بارون

اونم سختشه بگو نیاد گفتم خودش گفت به خدا گفت تو هم که از خدا خواسته نگفتی جاده خطرناکه و فلان و ....یعنی بارون همچنان میباره هوا

اینقدر خنکه شکل پاییز شده به مستر گفتم یعنی پاییز پیش همدیگه ایم میگه آره به امید خدا خدایا راهمون خیلی سخته کمکمون کن بابام که فکر

میکنه من هنوز خیلی کوچیکم :| یعنی تا حرف خاستگار و پسر و عروسی میشه عصبی میشه میگه این بچه هنوز دانشجویه و باید دکترا هم قبول

شه بابا جان بسه دیگه خسته شدم یک نفس تا ارشد خوندم الان هم میگه دکترا البته یه جورایی درس واسم اعتیاد ایجاد کرده تا جایی که بدون

اون کلافه میشم عادت کردم بهش و تا آخرش میرم هر چند که مستر میگه دکترا دیگه نمیخواد اما مامان میگه این موضوع رو توی خاستگاری مطرح

می کنه و تا وقتی که بگه نه تو رو هم بهش نمیدیم کلا خانواده ی من عقیده دارن ز گهواره تا گور دانش رو باید حتما بجویی :| اما من یکم از

روزمرگی خسته شدم به قول مستر که میگه تنها انگیزه ی من تویی بانو پس یکم دیگه تحمل کن :) الهی قربونش برم امروز مثل پسر بچه ها ذوق

 داشت بعد مدت ها دیده بود منو همین که سوار ماشین شدم گفت اول اون رژ لب رو پاک کن این چه وضعشه کلا با آرایش زیاد موافق نیست منم

 سریع پاک کردم چون میدونم که قاطی میکنه و بحثمون میشه همیشه میگه ملایم آرایش کن توی خونه اشکال نداره زیاد توی دید نباش عزیزم :)

 گاهی از اینکه اینقدر غیرتی میشه لذت میبرم البته یه دوستی داشتم که الان باهاش قطع رابظه ام واسه اینکه تز میداد میخواست ما رو دور کنه

 اما من وقتی میخوام با این آدم زندگی کنم همونجور که اون به حرفام گوش میده و ارزش قائله منم باید گوش کنم دیگه خلاصه یکم دور زدیم یکم

حرف زدیم و رفتیم شام بیرون مستر من خیلی سوسوله کلا غذا ها ی سنتی نمیخوره امروزم رفتیم یه کبابی که همیشه تعریفشو واسش کرده

بودم که با دوستا میریم همیشه وقتی رسیدیم بارون اوج گرفته بود جای پارک هم نبود گفتم بی خیال منو برسون خونه تو هم زود برو تاریک میشه

بارونه جاده خطر ناکه اما گوش نکرد جلو تر جای پارک بود پارک کردیم و پیاده شد با چتر اومد در من رو باز کرد چتری که برده بودم خیلی کوچولو بود

 من خیلی لاغرم مسترم یک کوچولو تپلیه منو توی بغلش گرفت که زیر چتر جا شم میگم نکن پدر همه نگامون میکنن گاهی بهش به شوخی میگم

پدر تفاوت سنیمون 4 ساله اما من خیلی کوچولو به نظر میام در هر صورت خوب اون 4 سال بزرگ تره طبیعیه به شوخی میگه الان این دختر لاغرمو

میبرم واسش کباب میخرم جون بگیره اینجوری گرفتمش این باد نبرتش توی هوا کلی میخندم میخنده خیس میشیم ...میریم داخل میشینیم همه

 دخترا نگاش میکنن به شوخی بهش میگم دلم میخواد فک اون دختر رو بیارم پایین که همسر منو دید میزنه :| میخنده میگه منم دلم میخواد کله ی

 اون همکاراتو با اون حسابدارتون رو بکنم که هر روز یه جور خاص با خانوم من رفتار میکنه زشتای بد ترکیب....عاشقشم کم که نمیاره من همه چی

 رو بهش میگم ...بعد از سفارش زود غذامون آماده شد تند خوردیم یکم شوخی و اومدیم پایین که بریم خونه و اونم بره خونه شون بهم میگه لی

لی میگم جانم....میگه وقتی که میبینمت سبک میشه غصه هام سرخوشی هات رو دوست دارم همیشه باش لطفا باشه ؟!!! یکم مکث میکنم

میگم باشه حالا فکرامو کنم میگه غلط کردی :))) صد بار میگن به بچه رو نده همینه ها گونه اش رو میبوسم و میگم همیشه هستم همیشه ی

همیشه نگران نباش با هم درستش می کنیم میگه تو فقط قول بده که کم نیاری ....درسته که خیلی کم آوردم اما جلوی مستر زیاد نشون نمیدم

آخه خودش اینقدر ناراحته که ترجیح میدم وقتی به من پناه میبره سنگ صبورش باشم من عاشق این مرد شدم ....

زندگیم همیشه باش همیشه ی همیشه من بدون تو دنیای سردی دارم مرسی که باعث شدی عاشق شم

درسته که هرگز نمیخوام اینجا رو بخونی اما دلم میخواد هر روز اینجا واست بنویسم :)

خدایا کمکمون کن :)

ببخشید که طولانی شد حرفام خیلی زیاد بود توی دلم تلنبار شده بود :)
لی لی پوت ۲
حسین
سلام خسته نباشید، از دیدن وبلاگ زیباتون خیلی لذت بردم، ما یه سایت با مقالات زیبایی و آرایشی داریم که بیش از یکساله که فعاله و بازدید خوبی (حدود 10هزار) داره، اگه دوست داشته باشید خوشحال میشیم باهم تبادل لینک کنیم.
به همین منظور هم پرتال تبادل لینک خودکار سایت را افتتاح کردیم که بتونید بلافاصله پس از ثبت لینک، لینک خودتون را داخل لینکدونی سایت ما مشاهده کنید.
223
آوا Sh
سلام لی لی جانم.
خوبی عزیزم؟
خوشحالم که کنار عشقت روز خوبی داشتی و همدیگه رو دیدین...
ایشالا که دلت همیشه از پر از عشق و آرامش باشه و خدا کمکتون کنه.
امروز حتما توی این پستم آدرست رو میذارم.
آوا Sh
قربونت برم عزیزم..چشم سعی خودمو میکنم که حرص نخورم اما مگه امکان پذیره؟این موضوع خونه همیشه برای من پر از استرس و ترس بوده.خدا خودش کمکمون کنه.
فدات.راستی آدرست رو گذاشتم.امیدوارم دوستات رو پیدا کنی حتما.
اسما
سلام خانومی.ان شاالله که همه سختیاتون براتون آسون شه و زود مال هم بشین

سلام ممنونم اسما جون :)

مهسا ر ب
پست قشنگی داشتی
حس خوبی داد بهم و ی جورایی تجدید خاطره بود
انشاالله زودی همه چیز جفت و جور بشه برید زیر ی سقف
مامان عسل
سلام عزیزم چقدر بارون و دوست دارم اینجا که به شدت هوا گرم و خشکه.
انشالله که هر چه سریعتر مشکلاتتون تموم بشه در کنار هم روزهای خوبی را بگذرونید برات بهترینها رو آرزو میکنم.

سلام ممنونم از شما :* :)
وااای اینقدر گرم شده بعد این بارون ها که حد نداره
ایشالا که مشکل همه حل بشه :)

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان